ای کریم و ای رحیم سرمدی در گذار از بدسگالان این بدی
ای عظیم از ما گناهان عظیم تو توانی عفو کردن در حریم
"مثنوی"
سال آخر مدرسه بودم.
یه روز گرم تیر ماه وقتی مادرم برای گرفتن کارنامه پایان تحصیلی به مدرسه رفته بود با این صحیفه سجادیه یادگاری از مدرسه برگشت.
همیشه کنجکاو این بودم که دیگران چگونه دعا میکنند.تا حالا راز و نیاز کردن کسی را با خدا نشنیده بودم.
این کتاب برای کنجکاوی من بهترین جواب بود.
برای این روزهای سخت که همه مردمان سیاره زمین درگیر ویروسی اند که بلای جانشان شده است؛ دعای امام سجاد به هنگام روی دادن حادثه ای مهم را باز میکنم و به سبک او از صاحب لطف و برکت خیر می خواهم اینبار نه فقط برای مردمان سرزمینم بلکه برای تمامی انسان ها و حیوانات این کره ی خاکی .
دربخشی از این دعا می خوانیم :
"ای پروردگار من ! حادثه ای گران بار و طاقت فرسا بر دوشم نشسته است که سنگینی آن،مرا در هم شکسته،و بلایی بر من روی آورده که تاب تحمل را از من ربوده است.خدایا ! ان بار سنگین طاقت سوز را تو به قدرت خویش بر دوشم نهادی و به فرمان خود ، به سوی من روانش ساختی.بنابراین آنچه را که تو بر من نهادی ، بردارنده ای و آنچه را که تو بر من روانش ساختی ، برگرداننده ای نیست.خدایا! هر دری را که به رویم فروبندی،گشاینده ای نیست و اگر بگشایی هیچ کس را یارای بستن آن نیست. و بر آنچه که تو مشکل ساختی ، آسان کننده ای و آن کس را که خوار کردی یاری دهنده ای نیست.
ای پروردگار من به فضل و احسانت در گشایش را به رویم بگشای و به قوت خود یورش سلطان غم را بشکن و بنیاد اندوه را برانداز و با نگاه محبت ونیکی خویش،در شکوایم نظر کن.و بدانچه از تو تقاضا کردم،کام جانم را شیرین ساز و از جانب خویش ،رحمت و فراخی بی رنج و زحمت ارزانی بدار،و از سوی خود راه رهایی از این سختی ها را به رویم بگشا.
و مرا به سبب چیرگی غم و اندوه،از رعایت تکالیف بندگی و انجام دادن واجب ها و به کار بستن مستحب های خود،باز مدار؛چرا که ای پروردگار من ! از آنچه بر من وارد گشته،در تنگنا و به آنچه بر سرم آمده است ، غمگین و اندوهناکم و تو به برطرف کردن آنچه بدان گرفتارم و به پس راندن آنچه با آن دست به گریبانم ، توانایی.پس آن گرفتاری را از من بران، اگرچه سزاوار آن نیستم، ای دارنده عرش عظیم!"
بهونه می گیره و من در توانم نیست که اون کاری که میخواد رو براش انجام بدم.
دو تا راه دارم برای خلاصی از ماجرا.
یا باید سرش داد بکشم و او قهر کنه و بره تو اتاقش.
یا باید بفهمم به اقتضای سنش الان چه روشی جواب میده.
این روزها وقتی بهونه چیزی یا کسی رو میگیره نقاشی اش رو میکشیم.
از بهونه بابا جون خواستن شروع شد.
مدام بی قراری میکرد و میگفت باباجون.
دفتر نقاشی و مداد رنگیش وسط اتاق پهن بود.
باز کردم و شروع کردم به کشیدن باباجون ، خودش ، توپ قرمز ، شلنگ آبی که تو حیاط باهاش گلها رو آب میدن و و و .
کم کم گریه هاش به خنده و ذوق و لذت تماشای نقاشی تبدیل شد.
ایده کمک کننده ای بود و بهتره بگم نجات دهنده از شنیدن صدای نق و ناله ی لجبازی و بهانه گیری.
بعد از قضیه باباجون تصمیم گرفتیم هر بار که مرغش یه پا داشت با نقاشی مرغش رو دوپا کنیم.
و تو این دو هفته که واقعا جواب داده.
اما خب مشکل اینجاست که این راهکار هم به زودی عمرش به فنا میره و روز از نو و روزی از نو و باید دنبال یه راهی جدید
گشت برای رهایی از این مدل کشمکش ها.
کلا تنوع رو دوست دارن قربونشون برم این فسقلی ها ، به لذت بردن از یه روش اکتفا نمیکنن که.
#خدابامنه
درباره این سایت